سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زنیت
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
بدترین دانش آن است که هدایتت را تباه کند . [امام علی علیه السلام]
نویسنده : فرحناز:: 88/3/15:: 2:12 صبح

سلام و 10000000000 بار ممنونم
فکر می کردم همه تولد منو یادشون رفته?
آخه امسال حتی خدای مهربونمم روز تولدم بهم کادو نداد?
یادمه خیلی سالا کادو می داد
مثلا یادمه یه سال کادومو تو کلی دلهره ساعت 9 صبح بهم داد
و اونم گواهینامه رانندگیم بود? بعدم مدام دوستای کوچیک و بزرگم اس ام اس می دادن و تولدمو تبریک می گفتن?

بابت قبولی رانندگی واقعا می ترسیدم
افسر که بد اخلاق بود هیچ البته خداش که اینجاست با من بداخلاقی نکرد..فهمید حولم ولی بلدم
ولی سر بعضیا داد میزددددددددددددددددددددددددددددددد...نننننن
:د مشکل بزرگ امتحانم این بود که افسر چاق بود
صندلی ماشینم افتاده بود ته!!
بعدش من اصن به دلیل مانعی به نام شکم افسر! بغل و نمی دیدم!!=)) این بودش که یه جورایی حدس می زدم=))
به هر حال مضاف بر افسر راستش
چند سالای پیشش یه تصادف خفن داشتم
راننده من نبودم
ولی خب به هر حال بد اتفاقی بود
و چون برادرمم باهام بود و حالش اصلا خوب نبود
دیگه این تو ذهنم مونده بود و مونده
یه مدت حتی صندلی عقب تاکسی رم مشکل داشتم!!
هیچی دیگه خلاصه منی که دبیرستان بودم تو جاده می نشستمو و می گازیدم
سنم که قانونی شد و کنکوررم دادیم و رفتیمم یونی (دانشگاه) دیگه با صندلی عقب تاکسی ام مشکل داشتم

البته هنوزم فقط گواهینامه دارم...هنوز می ترسم
باشه حالا تا وقتی که انشاا... ماشین خریدم
کم کم بشینم همه جا تا ترسم بریزه..
به هر حال
امروز رفتم امامزاده ی همیشگی
دیروز می خواستم برم ولی دیر شد و نشد
باید می رفتم سفارت بعدم کلاس
خلاصه با کلی امید رفتم امامزاده التماس کنم که خدا گل نازنینمو بهم بده
از در که رفتم تو دیدم یکی داره بدجور زجه می زنه
اولش گفتم آخجون یکی بدجوری با خدا ارتباط گرفته الان همه حاجتامو می خوام و خدا به حرمت این آدم حاجتمو میده
رفتم تو
نگو طفلکی مریض داشت?(((
اصن پاک خودمم یادم رفت
اول واسه اون دعا کردمو و بعدم واسه خالی نبودن عریضه بدون تمرکز واسه خودم دعا کردم
دلم کباب شد
این دختره خواهرش دیابت داشت..الان فقط 20 سالشع
ولی دردی که هیچ پزشکی نفهمیده چیه
می گفت خواهرش به خدا میگه خدایا یه ساعت فقط دردمو آروم کن بذار بخوابم ..فقط یه ساعت..بعدش منو با درد بیدار کن
براش دعا کردم نمی دونستم به خدا چی بگم ولی در درجه اول شفا خواستم
آخرشم کلی داداریش دادم
بهشم گفتم سفره خانم فاطمه الزهرا رو نذر کنه که دوشنبه اول هر ماه بندازه
(آخه این سفره هم که می رفتم ، خانم اسماعیلی چند ماه پیش فوت کرده..الان بعد ازشاید 100 سال یا شایدم بیشتر این سفره دیگه انداخته نمی شه?
این هفته من با این همه مشکل و با یه دل پر امید بدو بدو نون پنیر سبزی درست کردم و رفتم
حتی اولش خواستگارام می خواستن 4—5 بیان من به مامانم گفته بودم 8 که بتونم مجلسو برم
هیچی?
دیدم خونه خالیهه خالیه
نمی دونم چرا بقیه اهالی خانواده هم نبودن
خلاصه نون پنیر سبزی ها رو دادم به کاگرایی که اون نزدیک بودن و اومدم خونه
این دختره کلی بی تابی می کرد 
بهم گفت همه کار کردن....از خانواده مومنی بودن
از قربونی و قرآن خوندن و ....
می گفت از صبح ساعت 5 رفته بوده امامزاده صالح
دیگه هی که گریه کرده همه گفتن پاشو برو خواهرت الان دردش خوب شده
به این امید رفته خونه که خواهرش دردش آروم شده
ولی رفته دیده خواهرش داره پاهاشو از درد می ماله?

خلاصه بهش دلداری دادم
گفتم تو چی می دونی
شاید باید شما بانی مجلس فاطمه زهرا باشین
و خواهرت اینجوری خوب میشه
و خوابمو که از بچگی تا الان واسه هیچ کس نگفته بودم ولی یادم بود و به این دختر گفتم
یکم آروم شد
خیلی مستاصل بود? خدا هیچ بنده ای رو بی پناه نذاره?
گفتم تو این نذر و بکن اگر خواهرت خوب شد اجراش می کنی...
ولی بهش شک نکن
و چند تا از چیزایی و که خودم در این رابطه تجربه کرده بودم و بهش گفتم که قلبش آروم بشه
آخه وقتی خدا تو قلب آدم می آد، آدم اروم می شه?
اینقدر گریه کرده بود چشماش باز نمی شد?
نمی تونم از خدا بخوام خواهرش با مردن دردش ساکت شه
بر خلاف بعضی های دیگه که می گفتن این امتحانه و ...نمی تونستم بهش بگم این تقدیر و بپذیره
خیلی سخته
خیلی
از خدا خواستم خوب بشه
از همه شماهایی هم که اینجا رو می خونین می خوام دعا کنین این دختر خوب خوب بشه
حداقل به آبروی فاطمه الزهرا
یه ادم سالم و زنده
الهی آمین
فرح
5 شنبه 5 می 2009-06-05


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

94294:کل بازدید
11:بازدید امروز
80:بازدید دیروز
درباره خودم
زنیت
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;)
لوگوی خودم
زنیت
لوگوی دوستان













لینک دوستان

پر پرواز
دوزخیان زمین

فهرست موضوعی یادداشت ها
زنیت[20] .
بایگانی
مقدمه
آرشیو 2
دلتنگی های همیشگی
خاطره
اشتراک