زنیت | |||
«بر روی شن های ساحل نوشتم...
بر تنه ی سخت درختان نوشتم...
در دفتر یادبود دوستان نوستم...
آب شن ها را شست....
باد درختان را شکست....
دفتر یادبود دوستان پاره شد....
ولی هیچ چیز نتوانست..
نام تو..
یاد تو..
و عشق تو را از یاد ببرم..»
فرح
حس می کنم یه عمر گذشته..یه عمر از آخرین باری که همو دیدیم آخرین باری که با هم حرف زدیم و یه عمر از اخرین باری که با هم خداحافظی کردیم..برای همیشه
چند بار شمردم حتی یه هفته هم نشده...تازه شده 6 روز ! 6/1/1:((
و من تو این 6 روز اندازه تمام عمرم ژیر شدم و زجر کشیدم
نم یدونم الان کجایی..چی کار می کنی؟؟خوبی یا نه؟ ولی هر جا که باشی و هر جوری که باشی یادت باشه یکی چشم انتظارته یکی نگرانته..یکی به یادته..یکی تو هر نفسش بغض تو..یکی تو این هوا نفسش از غصه ی تو بالا نی یاد...یکی تو هر نفس داره تورو صدا می کنه
عزیزم سعی کن خیلی مواظب خودت باشی...خیلی
دلم خیلی برات تنگ شده..دلم خیلی گرفته..ولی کاری از دستم برنمی یاد جز...جر اینکه یادت کنم
94430:کل بازدید |
|
19:بازدید امروز |
|
7:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;) | |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
زنیت[20] . | |
بایگانی | |
مقدمه آرشیو 2 دلتنگی های همیشگی خاطره | |
اشتراک | |