سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زنیت
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
هر که همراه آرزوى خویش تازد ، مرگش به سر در اندازد . [نهج البلاغه]
نویسنده : فرحناز:: 89/3/30:: 8:18 عصر
می خوام چیزی رو یادم نره
و اونم اینه که فکر کتن برم فرانسه
هر جوری بود دیگه در من اعتمادی نسبت به کسی یا چیزی نیست
سنجیدن شرایط هم سخته
اینه که به پدرم گفتم برام استخاره بگیره
اگه خوب بیاد می رم فرانسه

می خوام که یادم نره نیستم چی بوده و...
با این شرایطها
تلاشمو از دست نمی دم.....شاید باید بدونم توی شرایط سخت چند مرده حلاجم و چه جوری می تونم از پس زندگی بر بیام...... و اینجوریه که به خدا امیدوارم..یه کم وبلاگ خوندم و یه کم جک....یه خانواده ایرونی اینجا می شناسم..اونا خیلی خوبن..از اونا نه می ترسم و حتی اینکه دوست دارم باهاشون باشم....آقاهه تعریف می کرد می گفت اون اول خواهرش اومده بوده آلمان و اون هم کلیللللللللللللللی سختی کشیه بوده...برادرش یعنی این آقاهه برای حمایت از خواهره می یاد آلمان..بعد می گفت اومدم دیدم نه! جای اینکه من اونو حمایات کنم اون داره منو حمایت می کنه و هوامو داره.....

خلاصه اینکه غربت سخته ولی دیگه همه چیز و همه کسم شده خدا.....
این خانومه راست می گفت..اون الان دو ماهه که روسری تو آلمان سرش میکنه بعد از 20 سالی که اینجاست...میگه آدم وقتی می یاد اینجا تازه مسلمون می شه و خدا رو می فهمه..
راستم می گه کجاست تو ایرانی که یارو می خواد نماز بخونه حتی نیازی رو تو خودش حس نمی کنه
یا حجابشو فقط دنبال یه جاست که بذاره کنار
یا همه دختر پسرا دنبال یه آب جویی چیزین.....که یه جوری محض خاطر کلاس داشتن بخورن و شیشه های شرابو محض کلاس توی دکور خونه می ذارن...
کجاست که وقتی بیان و ببینن که یکی از بس خورده چهار چنگولی مثل حیوون می یفته روی زمین یا .....بوی گندی که دهن آدمایی که زیاد می خودن....
آره آدم واقعا به خدا نزدیک می شه...خیلی نزدیک...

دیروز به یه سری ایرانیای دیگه آشنا شدم
3 تا پنناهندههههههههههههه....همه توی یه جو فرهنگی بودن که باهشون آشنا شدم و شمارهمو گرفتن و گرفتم...کاهی اوقات لازمه بعدم فکر نمی کردم یکیشون کرم داشته باشه...
نمی دونستم چی بگم 
یکیشون تا الان 3 دفه زنگ زدهار ببردم بیرون قبول نکردم....یه خوبیش اینه که اینا طرفدارای غذای ایرانین و راحت آدم می ره رستوران ایرانی و غذای حلال می خوره ..ولی رستورانای ایرانی هم خیلی گرونن....حالا درسته دیگه این یارو ایرانیه و آقاهه می پردازه ولی خب خوشم نمی یاد......هر چند برای من تفریح و صرفه جویی باشه..امیدم به خداست.......و بابت اینکه بعضی ها این کار رو می کنن از ته دلم از خدا می خوام خدایا هیچ وقت هیچ بنده ای رو برای غذاش محتاج نکن که با کسی رابطه داشته باشه....
می شه گفت این سه یا چهارمین پیشنهادیه که یکی دعوتم کرده واسه غذا خوردنا و ....
آقاست....امروز موقع ناهار که زنگ زد می خواستم دکش کنم..گفتم آره داشتم ناهار می خوردم..که زوری قطع کنه...ولی یارو می گه.. جای من خالی!! دیروزم می خواست امروز نا
و من راستش به نوعی می ترسم..... و به نوعی هم مودبانه می خوام بهش بگم آقا قربون دستت ما رو بیخیال شو که من هزار و یکی کار دارم...

پویا هنوزم به خاطرم هست ولی دیگه خیلی بی ادب شده...منم دیگه انگیزه ای براش ندارم...یه هو تو دوش نمی زنم...چون نمی دونم فقط می تونم بگم درکش می کنم....
شریعتی می گه محبت به کسی که لیاقتشو نداره اصراف محبته....
راجع به پویا اینجوری فکر نمی کنم یا حرف نمی زنم...شایدم حتی لیاقت این مجبتو باطنا داشته باشه ..شاید واقعا اونجوری که اون گه کاهی گذرا از گذشتش گفته خیلیسختی ها رو کشیده...ولی اولین کسی که باید شون بده لیاقتشو داره یا نه خودشه....
از خدا می خوام حسی که الان نسبت بهش دارم همیشه باهام باشه از این به بعد.....
و هر کی هم گه وبلاگمو می خونه لطفا برام دعا کنه که من به خدا محتاجم

فرح


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

94211:کل بازدید
8:بازدید امروز
8:بازدید دیروز
درباره خودم
زنیت
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;)
لوگوی خودم
زنیت
لوگوی دوستان













لینک دوستان

پر پرواز
دوزخیان زمین

فهرست موضوعی یادداشت ها
زنیت[20] .
بایگانی
مقدمه
آرشیو 2
دلتنگی های همیشگی
خاطره
اشتراک