زنیت | |||
به نام خدایی که زیر باران خیس نیست ولی بارانی
است....
دیشب داشت بارون می یومد..می یومد و می یومد و
می یومد....
از وقتی که رفته بودم کلاس تا نیمه های شب...
همگی با عروسمون و خانواده رفتیم بیرون شام
خوردیم..
از وقتی که برگشته بودم دلم تنگ بود...
بارونو که نگاه می به خودم می گفتم و ا.. رازق
بغیر حساب
و بارونی رو تماشا می کردم که بدون هیچ دریافت
یا حسابی روی زمین می بارید تا زمین رو سبز کنه وبذاره موجودات زمینی ازش بنوشن و
زنده باشن
کی می دونه حتما بارونی که میاد به اندازه ی
همون آبیه که از دریاها و رودها بخار می شه؟؟؟؟
کی میاد و کی می ره..
سالایی که بارون نمیاد چی؟
اگه این جوری باشه هیچ وقتم نباید کم آبی
شه...چون وقتی بارونی نیست یعنی بخاری نیست...پس باید آب توی سدا و توی درساها
باشه
شایدم آسمونم بخارارو ذخیره می کنه...
ولی بازم نمیشه حسابش کرد...
چقدر ذخیره می کنه...؟؟
دلم برای پویا تنگ شده..الان هم....
زیر آسمون به این بزرگی هیچ کسی منو دوست
نداره...
هیچ کسی برام نمی میره
دلم آرامش با کسی نداره
خدای من کجای این دنیای بزرگه؟؟؟
همش نگرانم
شرکا باز می خوان سر حقوقم دبه دربیارن...هی می
گن پول بریز....
جای اینکه پولمو بهم بدن فقط می گن تعهد
اخلاقیشون به من اینه که پولامو و حقوقی که طلب دارمو بهم بدن..
ولی کلی هم از کارها شاکین...
94526:کل بازدید |
|
115:بازدید امروز |
|
7:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;) | |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
زنیت[20] . | |
بایگانی | |
مقدمه آرشیو 2 دلتنگی های همیشگی خاطره | |
اشتراک | |