زنیت | |||
همیشه موقع های غیر منتظره زنگ میزنه..دیشبم درست 1ثانیه بعد از شام بود....الهی گلم شام نخورده بود....من که بعد از شامم هم سریع دویدم که برم تو اتاقم هی نفسم می گرفت...امیدوارم فکر بدی راجع به من نکرده باشه...
از این که الانا گاهی قرنی زنی می زنه خوشحالم
حس می کنم اینقدر دور نیست.....منو فراموش نکرده...
بغض گلومو از دیشب که حرف زدیم گرفته...حتی صبحم که بیدار شدم توی ذهنم بود..مثل خیلی از صبحهای دیگه بهش صبح به خیر گفتم و بوسیدمش....(حیف که وجودش توی خیالم بود.....ولی خب بود)
اون ناراحته
منم گیج و ناراحتم
فکر رفتنم....از این شهری که برام چند ماهه غریبست
تنها دلخوشیم و انرژیم واسه کارام اونه
ولی خب کاری نمیشه کرد
اون تو زندگیم فقط یک سایه ست
رابطمون جدی نیست...خیییییییییییییییییلی وقته همدیگرو ندیدیم دیگه صورتش گرچه که از نظر من ماهه ولی دیگه صورتش یادم رفته
فقط صداش تو گوشمه....صدای مسنجرش که گاهی نصفه شب که بیدار شم یا بیدار باشم و خوابم نبره بهش گوش می کنم
برام لالاییه
خدایا چی بگم...تنهام ..شاید دور شدنم کمکم کنه پویامو فراموش کنم...گرچه که اینجا پویا تنها دلخوشیمه..ولی وقتی نیست..این نبودنش آزارم می ده...
فرح
سه شنبه 11 آگوست
94318:کل بازدید |
|
35:بازدید امروز |
|
80:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;) | |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
زنیت[20] . | |
بایگانی | |
مقدمه آرشیو 2 دلتنگی های همیشگی خاطره | |
اشتراک | |