سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زنیت
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
محبتت به چیزی، کور و کر می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
نویسنده : فرحناز:: 88/6/12:: 6:3 صبح

ای بابا!

الان اومدم همینجوری..چرخ بزنم..یه جورایی همش منتظر ایمیل جدیدم....که سریع جوابامو بگیرم و.....

اومدم آخیییییییییییی چه حس می کنم چقدر این مارجرای قبلی ای که نوشتم دوره!

می دونم چرا! اینقدر که کار دارم

تو شرکت دیگه تنبل شدم

کارآموزمون (بیتا)یه موقعهایی میگه خانم .....امروز جایی نمی ریم؟

می خندم می گم هست جاهایی که میشه رفت ولی باید کارای خودمو تموم کنم.....اونم می دونه وضعیتمو. بهم حق می ده..درکم می کنه...دختر خیلی خوبیه.....می دونم اونم یه روز توی کارش موفق می شه....

دوستی که معرفیش کرده بود می گفت پدرش فوت کرده.....به دلیل مهمی که تو این وضعیت قبولش کردم همین بود که بهش کمک کنم بتونه جاهای خوب استخدام بشه و آماتور نزنه که حقوق هوبی بهش بدن......

اما دیگه الانا مطمئنم پدرش فوت نکرده..خدا رو صد هزار بار شکر

دریغ ندارم که چیزاییو که بلدمو بهش یاد بدم

 همین الانا هم که هست کلی یادش دادم..خودش که میگه این چیزاییو که این چند وقته یاد گرفته خیلی بهش دید داده و ....

ههههههههههه وبلاگمو که نگاه انداختم جالب بود.

فرشاد....ها ها ...فردای این روزی که ماجرای این فرشاده مطرح شده بود من با چشمای پف کرده رفتم شرکت.....بیتا جریان این فرشاد نامو فهمید....اونو تو اتاق خودم می شونم چون هم قابل اعتماده هم حیت کارهام بهش چیزاییو یاد می دم...

بیتا چند وقت پیش پرسید راستی فهمیدین بالاخره این فرشاد کی بوده؟

خندیدم و گفتم دیگه بعد از ماجرای اخر و ماجرای اون پسر قبلیه دیگه مامانم می دونه اصرار کنه به اومدن خواستگارا به این بهانه که دستمو بذاره ت حنا فایده نداره....

یه شب فقط همون روزی که فرداش قرار بود مامان فرشاد دوباره بزنگه واسه قرار مامانم گفت چی بگم....؟

گفتم به نظر من یه سال تفاوت یعنی بچست...حالا ارشد هم خونده که خونده....حتما بچست....بعدم اومدم اتاقم

دیگه خوشبخناته مامانم حرفی از فرشاد نزد...

بیتا می خندید.....اونم دختر موجهیه...گاهی که از جو دانشگاهشون می گه و دخترا و پسرای یونی شون شاخ در می یادم!!!! اینقدر که بچه های این مملکت از دختر و پسر خفن شدن!!!!

بیتا می گه تو یونیشون یه پسرست خیییییییییییییلی خوشگله!!! 100000000000 برابر محمدرضا گلزار!

دخترایی که باهاش دوست می شن از همون اولش می گه قصدش از دوستی...XXXXX  ه!!!با اینهمه دخترا قبول می کنن!!! با اینکه می دونن افراد ( دخترای ) دیگه ای هم هستن که این پسره باهاشون همین رابطه رو داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اگه هم دختره قبول نکنه دو سه دفه می گه نشد ولشون می کنه درجا!!!

من فکم افتاده بود کف زمین اینا رو می شنیدم!


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

92386:کل بازدید
25:بازدید امروز
4:بازدید دیروز
درباره خودم
زنیت
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;)
لوگوی خودم
زنیت
لوگوی دوستان













لینک دوستان

پر پرواز
دوزخیان زمین

فهرست موضوعی یادداشت ها
زنیت[20] .
بایگانی
مقدمه
آرشیو 2
دلتنگی های همیشگی
خاطره
اشتراک